سلام خسته نباشید
من پسری 19 ساله هستم ،خداروشکر توی زندگیم اهداف زیادی دارم که بهشون رسیدم و باز هم اهدافی هست که برا رسیدن بهشون انگیزه کافی ندارم یعنی سوختم رو از دست دادمدوست زیاد دارم ولی طرف دوست عرق خور و مشروب باز نمیرم و از این دوستا متنفرم ،از طرفی هم به خودم قول دادم فعلا رو اهدافم تمرکز کنم و سمت دختر نرم،چرا بیخودی با احساسات یه دختر بازی کنم ؟
اما خب نیاز روحی به یکی که باهاش صحبت کنم خیلی دارم من تک فرزند هستم و همیشه رویا داشتن یه داداش و خواهر عین یه زخم توی قلبم بوده ،مشکلی بابت سفر رفتن ندارم ولی تا به خانواده میگم سفر همش میگن سفر های زیارتی خو آخه سفرهای زیارتی هم خوبه ولی من سیاحتی میخام ،میخام بدن رو بزنم به دریاعشق صفااااا
اما حیف که کل خانواده درجه یک همشون از دم مذهبین و با عقاید من که یه جوون امروزی هستم جور در نمیاد
من برا خودم زندگی میکنم
خودم از زندگی لذت میبرم نمیزارم هیچ تفکری منو درگیر کنه
هیچ وقت هم دوست ندارم خودم رو با بقیه مقایسه کنم ولی خانواده هعی جلوم میگن فلانی چیز بهتر داره و اینطوری اعصاب منو میریزن بهم ....
1-انگیزم یکم برا رسیدن به اهدافم کم شده یه راهکاری بهم بدید که سوخت بدنم برا رسیدن مجدد به اهدافم تنظیم بشه
2-ادم های منفی نگر دووبرم زیادن (خانواده) من کلا مثبتم ،با این ادم های منفی نگر چیکار کنم ؟
3-احساس تنهایی زیادی میکنم یه جورایی به یه همدم نیاز دارم (من برنامه نویس هستم و اوقات زیادی رو پشت سیستمم تنهایی میگذرونم)
4-چطوری میشه خانواده ای با افکار مذهبی داشته باشی و خودت امروزی باشی و با این خانواده زندگی کنی ؟